اصول مديريت و کنترل پروژهها
اصول مديريت و کنترل پروژهها دوره زماني يک پروژه از آغاز تاپايان دوره زماني يکپروژه را از لحظهاي که موضوع اجراي آن، به صورت يک نظريه، در فکر پايهگذاريميشود تا آن لحظه که پروژه تکميل شده و هدف نهايي آن حاصل ميگردد، ميتوان به چندمرحله متمايز تقسيم نمود. تقسيمبندي دوره زماني يک پروژه به مراحل مختلف، عموماًبستگي به نوع و طبيعت پروژههايي که برنامهريزي ميشوند نداشته و اين تقسيمبنديمعمولاً بر اساس نوع و خصوصيات فعاليتهاي لازم در هر يک از مراحل اجراي پروژهانجام ميگيرد. به طور عام در هرپروژه، چهار مرحله (فاز) متفاوت و متمايز، قابل تعريف ميباشد. اين چهار مرحله عبارتند از: مرحله 1- مرحله نظري مرحله 2- مرحله طرح وبرنامهريزي مرحله 3- مرحلهاجرا مرحله 4- مرحله پاياني (اختتام) طول مستطيلهانشان دهنده زمانهاي نسبي براي اجراي فازهاي پروژه ميباشد. طول مستطيلها درمواردي ميتواند نشانگر ساير عوامل، نظير بودجه يا نيروي انساني براي اجراي مراحلمختلف باشد. بديهي است که زمانهاي لازم در فازهاي مختلف يک پروژه، بستگي به طبيعت وخصوصيات پروژه دارد. هر يک از مراحل پروژه، اندکي زودتر از تکميل فاز پيشين خودآغاز شدهاند. در ادامه، هر يک از چهار مرحله (فاز) پروژه، توضيح دادهميشوند. مرحله نظري نقطه آغازين يک پروژه، با هر طبيعت وخصوصيتي که باشد، عبارت از يک نظريه يا فکر و يا خواسته است که توسط يک شخص يا يکگروه از اشخاص، يا يک موسسه و سازمان ايجاد ميشود. در موارد زيادي اين فکر توسطصاحب پروژه، يعني کسي که تصميم دارد براي اجراي پروژه سرمايهگذاري نمايد ابداعميشود. در مواردي نيز ممکن است سازمانها و موسساتي که خود سرمايه و امکانات کافيبراي اجرا ندارند، و يا سرمايهگذاري در زمينه مورد نظر را شخصاً به صلاحنميدانند، نظريه را به اشخاص واجد شرايط و امکانات پيشنهاد نمايند. (مشاوريناقتصادي و موسسات صنعتي بينالمللي، در موارد بسياري چنين پيشنهاداتي را بهسرمايهگذاران داخلي در کشورها ارائه نمودهاند). اين نظريات به هر صورت که به وجودآمده باشند، بايد قبل از برنامهريزي براي اجرا، از نظر امکانپذير بودن و اقتصاديبودن مورد بررسي و مطالعه دقيق قرار گيرند. در صورتي که نتيجه چنين مطالعاتي نشانگراين امر باشد که اجراي پروژه با در نظر گرفتن همگي شرايط محلي، نظير اوضاع اقتصادي،فرهنگي، سياسي و ... امکانپذير بوده و از نظر اقتصادي نيز مقرون به صرفه ميباشد،آنگاه انواع گزينههاي ممکن براي اجراي پروژه، طراحي و تبيين شده و هر يک از اينگزينهها مورد ارزيابي قرار ميگيرند. (بديهيست فعاليتهاي اوليه طراحي در اين فاز،براي نشان دادن چارچوب کلي گزينهها بوده و شامل جزئيات نميباشد). با انتخاب گزينه بهينه، که معمولاً در آن عواملي کلي نظير ظرفيت و محل مشخص شدهاند، طراحي پروژه ياجزئياتي نسبتاً بيشتر (ولي نه به آن ميزان جزئيات که براي اجرا کافي باشد) آغاز شدهو در پيرو آن، عوامل هزينه، زمان و حجم منابع لازم، نظير نيروي انساني (در سطوحمختلف مهارتها و تخصصها) و تجهيزات، برآورد ميشوند. چنين برآوردهايي معمولاً باتفکيک فازهاي باقيمانده پروژه (فازهاي برنامهريزي، اجرا و پاياني) به عمل ميآيند. براي تشريح بهتر، يک پروژه ساختمانيرا مورد نظر قرار ميدهيم. چنين پروژهاي، ممکن است مربوط به يک سازمان دولتي، يکموسسه خصوصي و يا يک شخص حقيقي باشد. در هر يک از اين شرايط، رد فاز نظري بايدروشهاي تقريباً يکساني براي اجراي اين پروژه دنبال شوند. صاحب کار، نظرات و خواستههاي خود رابراي مشاور طرح توضيح ميدهد. وظيفه مشاور، آن است که نظرات و خواستههاي صاحب کاررا به طور دقيق، دريافت و امکانات ايجاد طرحي براي برآورد خواسته هاي صاحب کار رامورد بررسي دقيق قرار دهد. در صورتي که شرايط لازم براي اجراي طرح وجود داشته واجراي طرح از نظر اقتصادي نيز مقرون به صرفه باشد، همانگونه که گفته شد، مشاورگزينههاي مختلف براي اجراي پروژه را طراحي نموده و نکات مثبت و منفي هر يک ازگزينهها را جهت صاحب کار مشخص مينمايد. طرحهايي که در اين مقطع توسط مهندس مشاورتهيه ميشوند، همانگونه که بيان شد، داراي جزئيات کاملي به آن ميزان که بتوان بااستفاده از نقشههاي تهيه شده، ساختمان را بنا نمود، نميباشند. اطلاعاتي که در اينمرحله از نقشهها قابل برداشت هستند، معمولاً در حدودي از جزئيات هستند که بتوانندپروژه را بخوبي تعريف نموده و حجم کارها و سطح منابع لازم را نشان دهند. در موردپروژه ساختماني مورد مثال، اين اطلاعات ميتوانند شامل مطالب زيرباشند: -تعيين محل اجرايپروژه -حجم کارها (سطحزيربنا، تعداد طبقات، ...) -نوع اسکلت (فلزي،بتون مسلح، ...) -انواع سرويسهايتاسيساتي (روش تامين حرارت يا برودت، آب آشاميدني، فاضلاب، برق، ...) -برآورد منابعمالي، نيروي انساني، مواد و مصالح و تجهيزاتلازم -برنامه زمانبنديمقاطع مختلف اجراي کار صاحب کار با دردست داشتن اطلاعات فوق و همچنين با سنجش امتيازات يا اشکالات مربوط به گزينههايمختلفي که توسط مهندس مشاور ارائه شده، گزينهاي را که جمعاً داراي امتيازات بيشتريباشد انتخاب مينمايد. با اين انتخاب، فعاليتهاي مربوط به فاز اول پروژه پايانيافته و پروژه براي شروع فعاليتهاي فاز دوم آماده شدهاست. بديهيست در فاز دوم که مربوط به طراحيدقيقتر و تعيين برنامهبندي زماني و برآورد حجم منابع لازم به صورتي دقيق ميباشد،تغييراتي در آنچه که در فاز اول تهيه شده است داده خواهد شد، ولي چهارچوب اصلي طرحبه همان حالت که در فاز اول تهيه شده و مورد موافقت نهايي قرار گرفته است، باقيخواهد ماند. به طور خلاصه، درفاز نظري به سئوالات زير پاسخ داده ميشود: الف) آيا نظريه ارزش اجراييدارد؟ ب) در صورتي که جواب الف مثبت است، چهگزينههايي براي اجرا، مناسب و منطقي به نظرميرسند. ج) گزينه بهينه از بين گزينههايمناسب و منطقي، کدام است؟ مهندس مشاوري کهبراي اجراي وظايف فاز اول انتخاب ميشود، ممکن است خود وابسته و در استخدام دائميسازمان صاحب کار باشد. چنين حالتي در موسسات بزرگ که در داخل سازمان خود قسمتي بانام دفتر فني يا دفتر طرح و مهندسي، و يا با نامهاي مشابه ديگر دارند، به چشم ميخورد در بسياري از موارد نيز ممکن است صاحب کار داراي چنين تشکيلاتي نباشد، و يااگر داراي چنين تشکيلاتي هست، حجم کار بيش از آن باشد که توسط افراد خود سازمانقابل انجام باشد. در چنين شرايطي، کار مشاوره به صورت قرارداد به موسسات مهندسيمشاور واگذار مي شود. بايد توجه داشتکه در بسياري از کشورها، قوانين و مقررات بخصوصي از سوي دولت براي اجراي صحيح ودقيق مراتب مرحله يکمپروژهها تدوين شده است. در اغلبموارد، پروژههاي دولتي وقتي قابل بررسي براي تامين اعتبار و بودجه هستند که فازاول طرح، اجرا شده و گزارش دقيقي بر اساس مطالعات به عمل آمده، ارائه شده باشد. قابل ذکر است که با وجود اهميت خاصي که فاز اول پروژههابراي اجراي دقيق و صحيح آنها درفازهاي بعدي دارد، در بسياري از موارد، توجه کافي به اين مرحله از پروژه نشده ودقت و بودجه کافي براي آن در نظر گرفته نميشود.به همين سبب، تعداد بسيار زيادي ازپروژهها را ميتوان نام برد که به علت عدم اجراي دقيق و صحيح فاز اول، در مراحلبعدي با اشکالات مالي و تجهيزاتي مواجهشدهاند. مرحله طرح وبرنامه ريزي در اين مرحله،امور مربوط به پروژه از نظر سازمان و تشکيلات با مرحله يکم تشابه زيادي دارد، وليهمانگونه که گفته شد، امور طراحي و برنامهريزي با دقت بيشتري اجرا شده و دارايجزئيات کاملتري ميباشند. در اين مرحلهاطلاعات بين فعاليتهاي مختلف رفت و برگشت نموده و با بهرهگيري از اين مبادلهاطلاعات، سعي ميشود جزئيات لازم مدنظر قرار گرفته و در نقشهها و گزارشات منعکسشوند. در حين اجراي فعاليتهاي اين مرحله، در مقاطعي دريافت و موافقت صاحب کارضروري ميشود. قابل توجه است که در اين مرحله، نقشهها در سه سري تهيه ميشوند. نقشه هاي سري اول ، عمدتاً نشان دهنده مشخصههايي از طرح که در فاز يکم تاييدشدهاند ميباشند. نقشههاي سري دوم که در شکل نقشههاي کامل ناميده شدهاند، براساس نقشههاي ساده سري اول، ولي با جزئيات کاملتري تهيه شدهاند. با اين حال، هنوزداراي آن مقدار از جزئيات نيستند که پيمانکار بتواند براحتي با مراجعه به ايننقشهها کليه عمليات ساخت را اجرا نمايد. به عنوان مثال در يک پروژه ساختماني،نقشههاي کامل شامل نقشههاي معماري، ساختماني، تاسيسات حرارتي و برودتي، آب،فاضلاب، برقرساني، روشنايي، مخابرات، دفع آب باران در محوطه و... ميباشند. براياينکه ميزان جزئيات نقشهها مشخص شود، بايد گفت: که مثلاً در نقشههاي معماري سريدوم، ابعاد و موقعيت اطاقها،َ کريدورها، راهپلهها، درب و پنجرهها، ... و شکلکامل نماهاي مختلف ساختمان مشخص شدهاند. همچنين در نقشههاي تاسيسات حرارتي وبرودتي، به عنوان مثال، ابعاد کانالهاي انتقال هوا و محل نصب کانالها در داخلسقفهاي کاذب مشخص گرديدهاند. حال براي ساخت درب و پنجره، علاوه بر ابعاد اصلي،لازم است نوع و اندازه پروفيلهاي فلزي که در ساخت درب و پنجره به کار ميروند، نيزمشخص باشد، يا براي ساخت کانالهاي انتقال هوا، لازم است نوع اتصال (درز) که براي بههم پيوستن دو قطعه کانال در نظر گرفته شده است نيز مشخص شود. چنين جزئياتي معمولاًدر نقشههاي سري دوم وجود ندارند. اين جزئيات در سري سوم نقشههاي طرح که نقشههاياجرايي (يا کارگاهي) ناميده ميشوند قابل ارائهميباشند. تخمين دقيقمقادير کار و مصالح و در پيرو آن، تهيه سياستها و روشهاي مناسب براي قراردادهاياجرايي (سياستهاي پيمان) همراه با دريافت موافقت صاحب کار، از وظايف مهندس مشاور دراين مرحله از طرح ميباشد. در همين مرحله، لازم است برنامه زمانبندي شده دقيقيبراي فعاليتهاي اجرايي تهيه شود. در بسياري از قوانين مربوط به پيمان پروژههايدولتي، وجود برنامههاي زمانبندي براي اجراي پروژهها، جزء لازم اسناد پيمان بودهو بدون آنها اسناد پيمان، کامل شده تلقي نميشوند. با تهيه شدن اسناد پيمان (شاملنقشههاي کامل، برآوردها، برنامههاي زمانبندي براي اجرا، ...) و تعيين پيمانکار (يا پيمانکاران) بر اساس ضوابط و مقررات وضع شده در پروژه (و با در نظر گرفتنمقررات و محدوديتهاي دولتي)، بخش عمده فعاليتهاي فاز دوم، عملي شده و مشاور خود رابراي اجراي وظايف فاز سوم، که در آن بايد به امور نظارت و کنترل بر نحوه اجرابپردازد، آماده ميسازد. در همين مرحله، امور مربوط به تهيه نقشههاي اجرايي (نقشههاي کارگاهي) نيز توسط مشاور دنبال ميشوند و در مواردي، کار تهيه ايننقشهها در فاز سوم پروژه نيز ادامه يافته و به ترتيبي که اين نقشهها در فاز سومپروژه جهت آگاهي از جزئيات نحوه اجرا براي پيمانکار لازم ميشوند، تهيه و دراختيارش قرار ميگيرند. از نکات مهم دراين مرحله، آن است که طراح، بايد همراه و هماهنگ با طرح هسته اصلي سيستم، امکاناتپشتيباني لازم براي سيستم را نيز طراحي نمايد.به عنوان مثال در صورتيكه پروژه مربوطبه طراحي و ساخت يک مرکز صنعتي و توليدي ميباشد، لازم است توام با طراحي کارخانه وماشينآلات توليدي، امکانات لازم براي نگهداري و تعميرات کارخانه نيز طرح شده ومثلاً نقشههاي کارگاههاي تعميرات و ماشينآلات لازم در اين کارگاهها نيز طراحيشوند. (بديهيست که چنين امري اختصاص به يک کارخانه نداشته و براي هر سيستمي، وجودامکانات پشتيباني در همان لحظات اول شروع بهرهبرداري از سيستم، لازم خواهدبود. مرحله اجرا در انتهاي فاز دوم پروژه، تقريباً همهفعاليتهايي که لازم است در اجرا عملي بشوند، مشخص شده و شيوهها و برنامههايزمانبندي براي اجراي فعاليتها تعريف شدهاند. در فاز سوم، هدف اين ميباشد کهپيشرفت کارهاي پروژه، مطابق با برنامهها و اصول و کيفيتهاي تعيين شده در فاز دومبه مرحله عمل ميآيند. مسلم است که در اين فاز، سازمان اجرايي بمراتب بزرگتر ازسازمانهايي که در فازهاي قبلي پروژه فعاليت داشتند خواهدبود. هزينههاي صرف شده براي اجرايفعاليتها نيز به مراتب بيش از هزينههاي مراحل قبلي پروژه ميباشد. در اين فاز،همانگونه که اشاره شد، عامل کنترل داراي نقش اساسي بوده و لازم است با برداشتاطلاعات و آمار مناسب از نحوه پيشرفت کارها و مقايسه مشخصههاي مختلف کارهاي اجراشده با آنچه که برنامهريزي شده روند پيشرفت کارها و صرف هزينه و ساير منابع راکنترل نمود. تهيه مواد و مصالح، تامين تجهيزات، استخدام نيروي کار متخصص در امورفني، مالي، پرسنلي و ...، از وظايف اوليه مورد لزوم در اين مرحله ميباشند. دربسياري از موارد، ممکن است مجموعه کارهايي که پيمانکار اجراي آنها را برعهده گرفتهاست، در حجمي بيشتر از يا داراي طبيعتي متفاوت با کارهايي باشد که پيمانکار بتواندبا کادري که دائم در اختيار دارد از عهده اجراي آنها برآيد. در اين صورت، پيمانکاراقدام به بستن پيمانهاي دست دوم با ساير پيمانکاران خواهد نمود تا آنها با کاربردتخصصها يا تجهيزات و امکانات بهتري که در اختيار دارند اجراي گروهي از فعاليتها رابرعهده بگيرند. براي بستن پيمانهاي دست دوم، لازم است موافقت صاحب کار جلبشود. واضح است که در حين اجراي کار، عليرغمدقت نظري که در تهيه طرحها و برنامهها در فاز دوم، به عمل آمده است، ايجادتغييراتي در طرح، غير قابل اجتناب ميباشد. پيمانکار در مراحل اجراي کار، به طورمستمر، با مشاوري که در فاز امور نظارت و کنترل را برعهده دارد تبادل نظر نموده ودر مواردي که ايجاد تغييرات و تصميماتي در طرح ضروري باشد، با موافقت مشاور در اينموارد اقدام خواهد نمود. در چنين شرايطي نقشههاي نشان دهنده حالت عملي اجرايفعاليتها توسط پيمانکار تهيه خواهند گرديد. مرحله پاياني (اختتام) مرحله پايانيپروژهها را مي توان به خودي خود يك پروژه ناميد. در اين مرحله لازم است كارها بهصورتي برنامهريزي شوند كه براحتي قابل قبول به وسيله دستگاه نظارت و قابل تحويل بهصاحب كار باشند. بديهيست چنين شرايطي بستگي كامل به نحوه اجراي فعاليتها در طول فازاجرايي دارد ولي در اغلب موارد مشاهده شده است كه در مرحله پاياني و تحويل پروژه ،پيچيدگي مسائل بين پيمانكار، دستگاه نظارت و صاحب كار، به حد اعلاي خود رسيده و كارتحويل موقت و آغاز بهرهبرداري از سيستم را به تعويق انداخته است. چنين شرايطي باعثخواهد شد كه سرمايه به كار گرفته شده براي مدتي بدون استفاده مانده و از سوي ديگر،پيمانكار نيز به علت درگيري و وابستگي به پروژه نتواند از منابع و امكانات خود درساير پروژهها استفاده نمايد. در مراحل پايان فاز سوم (فاز اجرايي) معمولاًكاربردنيروي انساني و تجهيزات روند كاهشي داشته و بنابراين برعهده پيمانكار است كه در اينمراحل،با برنامهاي دقيق و حساب شده، پرسنل و تجهيزات خود را كه در پروژه كاربردندارند به كاري ديگر بگمارد، يا به كار افرادي كه به صورت موقت براي اين پروژهاستخدام شدهاند و كار جديدي براي آنها در نظر ندارد خاتمه داده، با آنها تسويهحساب نمايد. رعايت صحيح مقررات دولتي و حل و فصل مسائل با اتحاديههاي كارگري ازوظايف مشكل، ولي غيرقابل اجتنابي است كه پيمانكار با آن مواجه خواهد بود. در اواخرفاز سوم و شروع فاز پاياني، روحيه افراد شاغل در پروژه به دليل نگراني در مورد ازدست دادن شغل و بيكار ماندن بمراتب ضعيفتر از دورههاي آغاز فاز اجرا ميباشد. پيمانكار بايد اين مسائل را در نظر داشته و با دقت و سنجش جنبههاي مختلف امورپرسنلي به حل آنها بپردازد. در مرحله پايانيپروژه، تهيه گزارشات و يادداشتهاي دقيق از نحوه اجراي كارها، باعث خواهد شد كهپيمانكار، براي شركت در مناقصات جديد، و براي اجراي پروژههاي جديد، منابع اطلاعاتيبا ارزشي در اختيار داشته باشد. در پايان اين بحث، ميتوان به طورخلاصه گفت: كه دقت در اجراي وظايف در مرحله چهارم و برنامهريزي صحيح براي تحويل هرچه سريعتر پروژه، علاوه بر آنكه از نظر اقتصادي به نفع صاحب كار و پيمانكارميباشد از نظر كسب اعتبار براي شركت پيمانكاري و فراهم آوردن زمينههاي مناسب دردريافت پروژههاي جديد نيز داراي نقش و اهميت قابل توجهيميباشد. وظايف مديريت پروژه وظايف اصليمديريت پروژه را مي توان ايجاد هماهنگي لازم در اجراي فعاليتها براي كاربرد مناسبمنابع و امكانات به منظور رسيدن به هدف نهايي پروژهدانست. در ايجاد اين هماهنگي الزاماًمحدوديتهاي زماني، بودجه، نيروي انساني، تجهيزات، مواد و ساير منابع و امكانات،همچنين محدوديتهاي مربوط به كيفيت كارهاي قابل اجرا و روشهاي اجراي آنها، قوانين ومقررات حاكم بر محيط و بسياري از محدوديتهاي ديگر كه به نوعي با فازهاي مختلفپروژه ارتباط خواهند داشت مورد نظر قرارميگيرند. براي انجام وظايف، مدير احتياج به برنامهريزي، سازماندهي، رهبري و كنترل خواهد داشت. دوموضوع اصلي كه بايد مدنظر بوده و پاسخي براي آنها تهيه شود عبارتنداز: 1-مقادير (كميتها) را چگونه بايد تعييننمود؟ 2-آيا از منابع وامكانات به صورتي كارآ و موثر استفادهميشود؟ براي پاسخگويي بهسئوال اول ميتوان از تكنيكهاي مختلف برنامهريزي و برنامهبندي زماني، روشهايتعيين سطح منابع و همچنين از روشهاي موازنه زمان و هزينه استفاده نمود. سئوال دومبا كاربرد اطلاعات بازتابي در حين اجراي پروژه و كنترل روند اجراي فعاليتها قابلپاسخگويي خواهد بود. بديهيست عملياتبرنامهريزي و برنامهبندي زماني مربوط به قبل از شروع عمليات اجرايي بوده وليفعاليتهاي كنترل همراه با عمليات اجرايي ادامه مييابند. در برنامهريزي وبرنامهزماني، پارامترهاي زمان، هزينه و ساير منابع و امكانات لازم به نحوي تعيينميشوند كه بتوان پروژه را به اقتصاديترين صورت ممكن اجرا نمود. امور كنترل به اينمنظور اعمال مي شوند كه كارهاي اجرايي مطابق آنچه كه برنامه ريزي و برنامهبنديشدهاند انجام شوند. بنابراين، به منظور فراهم شدن امكانات لازم جهت كنترل، لازماست در ساختار سيستمهاي مديريت پروژهها، شرايط و وسايل لازم براي دريافت اطلاعاتبازتابي فراهم شده باشند. سيستمهاياطلاعات بازتابي، آگاهيهاي لازم را از فعاليتهاي اجرايي دريافت و با برنامههاييكه در مرحله قبل از اجرا تهيه شدهاند مورد مقايسه قرار داده و تجزيه و تحليلميكنند. نتايج اين مقايسه به طور مستمر به سطوح مختلف مديريت گزارش ميشوند. بديهياست كسي كه در راس سازمان قرار دارد، به دليل محدوديت وقت و اشتغال به ساير اموراجرايي نميتواند مستقيماً دريافت كننده همگي اطلاعاتي باشد كه از طريق سيستماطلاعات بازتابي به مديريت گزارش ميشوند، بنابراين: لازم است نوع اطلاعاتي كهبايد به مدير و يا به ساير سطوح مديريت در سازمان گزارش شوند، قبلاً مشخص شده باشد،تا مسير جريان اطلاعات حالت ثابت و تعيين شدهاي داشته و از تداخل وظايف ومسئوليتها جلوگيري شود. قابل ذكر است كه اطلاعات دريافت شده در سطوح مختلف مديريت،ممكن است برحسب لزوم ، به ساير سطوح گزارش شوند و يا در جلسات عمومي به صورت گروهيمورد بحث و تحليل قرار گيرند. اطلاعاتي كه ازروند عملي پيشرفت كارها جمعآوري شده و با مقادير برنامهريزي شده مورد سنجش ومقايسه قرار ميگيرند، ممكن است شامل اطلاعات مالي از نحوه صرف بودجه و يا تاريخهاياجراي امور مختلف پروژه باشند. مديريت با بهرهگيري از نتايج به دستآمده از تجزيه و تحليل اطلاعات، در مورد نحوه پيشبرد فعاليتها تصميمگيري نموده، واين تصميمها و راهنماييها به امور اجرايي پروژه منتقل ميشوند ممكن است درمواردي نيز، نتيجه اين تصميمگيريها ، ايجاد تغييرات و تصحيحاتي در برنامههايتعيين شده باشد. با پيشرفت زمانتقريباً انواع فعاليتهاي ساخت و توليد ويا فعاليتهاي پژوهشي و علمي، در مقايسه باگذشته، در حجمي وسيعتر و با پيچيدگي بيشتري تحت پروژههايي به مرحله اجرادرميآيند، پروژههايي كه محتاج به صدها و هزارها فعاليت ميباشند، و در اجراي آنهادرصد قابل توجهي از بودجه يك كشور صرف ميشوند، براي برنامهريزي چنين پروژههايي ،مسلماً كاربرد روشهاي علمي برنامهريزي امري ضروري ميباشد. لازم به توضيح است كهدر اغلب موارد كه موضوع برنامهريزي يك پروژه مطرح ميشود، فقط برنامهريزيفعاليتهاي فاز اجرايي كه شامل امور ساخت و توليد هستند مورد توجه مسئولين پروژهقرار ميگيرد،ولي فعاليتهاي لازم در ساير فازهاي پروژه نيز به نوبه خود داراي آنمقدار پيچيدگي و حجم هستند كه اعمال يك برنامهريزي و كنترل دقيق بر آنها الزاميباشد. ميتوان گفت كه هر فاز يك پروژه (يا هر دسته از عمليات لازم در هر يك ازفازها) به خودي خود يك پروژه ميباشد. تهيه نقشهها در فاز دوم پروژه شامل آن مقدارفعاليت، و در برگيرنده آن مقدار زمان و نيروي انساني و هزينه ميباشد، كه احتياج بهبرنامه داشته باشد. تهيه اسناد پيمان يا امور مختلف مناقصه و تعيين پيمانكار و عقدقرارداد نيز خود تشكيل دهنده گروهي از فعاليتها ميباشند كه ميتوان (و لازم است) براي آنها برنامهريزيهاي مناسبي به عمل آورد. در حقيقت، براي اجراي يك پروژه،تنها يك برنامه كافي نيست. صاحب كار احتياج دارد كه براي خود برنامهاي داشته باشد. مديران اجرايي و سرپرستان گروههاي اجرايي، مسئولان و كاركنان گروه مشاور و مسئولينبخشهاي مالي، پرسنلي، حمل و نقل، ... و كاركنان اين بخشها، هر يك به برنامه بخصوصيجهت اجراي وظايف و كنترل امور مربوطه احتياج دارند. اين برنامه ها، لازم است ازنظر نوع اطلاعات و سطح جزئيات آنگونه تهيه و تنظيم شوند كه براي استفاده كننده درستهمان مقدار اطلاعات و آگاهيها را بدهند كه بدانها احتياج خواهد داشت. چه برخوردارياز جزئياتي بيش از ميزان لازم، باعث صرف وقت و انرژي بيهوده شده و وجود اطلاعاتيكمتر از حد لازم نيز استفاده كننده را در اجرا و كنترل وظايف با اشكال مواجه خواهدساخت. |
اکنون ساعت 05:21 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3 می باشد. |
Powered by vBulletin Version 3.8.12 by vBS
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Free Persian Language By
Harfe rooz Ver
3.0