قدیمی 11-06-2011, 04:05 PM   #1
anet
(کاربر معمولی)
 
anet آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jun 2011
نوشته ها: 26
57 قهوه خانه ها در ايران


قهوه خانه ها در ايران

در قديم در گوشه و كنار شهرهاي ايران و در سر راهها و منزلگاههاي ميان شهري قهوه ‏خانه‏ هايي داير بود. قهوه‏ خانه‏ هاي قديم درون شهري بهترين و جذاب‏ترين اماكن عمومي شهرها براي گذراندن اوقات فراغت بودند. هر يك از آنها معمولاً محل اجتماع و پاتوغ گروهي از قشرها و صنفهاي گوناگون بود.

قهوه‏ خانه ‏هاي سرراهي يا ميان جاده‏اي كه به آنها چايخانه هم مي‏گفتند، اكثراً سرپناههايي براي استراحت و رفع خستگي مسافران خسته و مانده بين راهي بود. اين قهوه‏خانه ها معمولاً به دسته و صنفي خاص اختصاص نداشتند و مشتريان آنها رهگذراني بودند كه براي نوشيدن چاي و كشيدن قليان و خوردن صبحانه يا ناهار و يا شام به اين قهوه‏خانه‏ ها مي‏رفتند.

نخستين قهوه ‏خانه‏ ها در ايران در دوره صفويان، و به احتمال زياد در زمان سلطنت شاه طهماسب (930-984هـ . ق)، در شهر قزوين پديد آمد و بعد در زمان شاه عباس اول (996-هـ .ق) در شهر اصفهان توسعه يافت. قهوه‏خانه در آغاز همان‏گونه كه از نامش پيداست، جاي قهوه‏ نوشي بود.



با آمدن چاي به ايران و كشت اين گياه در بعضي از مناطق شمالي ايران و ذائقه ‏پذير شدن طعم چاي دم كرده ميان مردم، كم‏كم چاي جاي قهوه را در قهوه ‏خانه گرفت. از نيمه دوم قرن سيزدهم هجري چاي‏ نوشي در قهوه‏ خانه‏ ها معمول شد. ليكن نام قهره ‏خانه همچنان بر آنها باقي ماند.

در دوره قاجار، به خصوص دوره پادشاهي ناصرالدين شاه زمينه براي گسترش قهوه‏ خانه در شهرهاي بزرگ، از جمله شهر تهران، فراهم گرديد. با ريشه گرفتن قهوه ‏خانه در متن جامعه و ميان توده مردم و توسعه آن در شهرها قهوه‏ خانه توانست به صورت يك واحد صنفي فعال با كاركرد اجتماعي ـ فرهنگي ويژه و مشخصي خودنمايي كند.

پيش از پا گرفتن قهوه‏ خانه ‏هاي عمومي در شهرهاي ايران، در دربار پادشاهان صفوي آبدارخانه‏ هايي بود كه در آنها قهوه مي‏ريختند و به درباريان و مهمانان آنان مي‏نوشانيدند. همراه با رسم قهوه‏ پزي در دربار صفوي، شغل قهوه ‏چيگري نيز پديد آمد و از مناصب مهم درباري شد.

قهوه‏ چيان را از لحاظ نوع قهوه‏ خانه‏اي كه مي‏گرداندند و چگونگي كار و وظيفه ‏شان مي‏توان به چهار دسته تقسيم كرد:

1. قهوه‏ چيان شهرها كه در هر محله و كوچه و گذر، يا درهر بازار و بازارچه و سرايي قهوه ‏خانه‏ اي داشتند،

قهوه‏ خانه‏ هايشان محل تجمع صنفهاي مختلف بود. در هر يك از اين قهوه‏خانه ‏ها كارگراني بودند كه قهوه‏ چيها را در گرداندن قهوه‏ خانه و عرضه خدمات به مردم كمك مي‏كردند، مانند كارگرهاي “پاي بساط“، “جارچي“، “قندگير“، “استكان‏شوي“، “قليان چاق‏كن“ يا “سرچاق‏كن“، “آتش بيار“ و “ديزي‏پز“.
هر يك از حمامهاي عمومي معتبر شهرها نيز قهوه‏خانه يا آبدارخانه‏اي داشت كه آن را يك قهوه‏ چي يا يك قلياندار يا يك غلام قهوه‏ چي مي‏گرداندند و از مشيريان با چاي و قليان و چپق پذيرايي مي‏كردند.

2. قهوه‏ چيان قهوه‏ خانه‏ هاي خصوصي؛

در دوره صفوي در دربار پادشاهان كساني به نام “قهوه ‏چي باشي“ آبدارخانه دربار را مي‏گرداندند. در عهد ناصرالدين شاه نوشيدن قهوه و چاي، هر دو در دربار و خانه ‏هاي بسياري از روحانيان، اعيان و رجال درباري معمول شد كه اينان آبدارخانه ‏ها يا قهوه‏خانه‏ هايي در دربار و خانه‏ هاي خود برپا كرده بودند. در اين آبدارخانه‏ ها، قهوه چيان و قليان چاق‏كنان ماهر با منصبهاي قهوه‏ چي، غلام قهوه‏ چي و قلياندار و قهوه‏ چي باشي يا آبدارباشي به كار گمارده شده بودند.

3. قهوه‏ چيان قهوه ‏خانه ‏هاي موقت

به هنگام عزاداريها و روضه‏ خوانيهاي بزرگ، به خصوص عزاداريهاي سالار شهيدان، امام حسين (ع)، در دهه محرم و اربعين حسيني در ماه صفر، و در مجالس عروسي و ميهمانيهاي بزرگ، مانند وليمه بازگشت از سفر حج يا ختنه ‏سوران، و اجتماع هاي صنفي و سياسي قهوه‏خانه‏ هايي در طول ايام گردهمايي ها برپا مي‏شد. اين قهوه‏خانه ‏ها در خانه ‏ها و تكيه ‏ها و مساجد داير بود.

4. قهوه‏ چيان دوره‏ گرد

قهوه‏ چيرگي دوره‏ گرد يا سيار يكي از شغل هاي سرپايي رايج در شهرها بود. قهوه‏ چيان دوره‏ گرد بساطي ساده و جمع و جور داشتند. اين گروه قهوه‏ چي، قهوه يا چاي را به كوچه و بازار مي‏بردند و در محل تجمع كارگران و پيشه ‏وران و كسبه بساط مي‏افكندند و از راه فروش قهوه و چاي زندگي را مي‏گذراندند.

قهوه‏ خانه در جامعه ايران، تحول و دگرگوني بزرگي در شكل گردهمايي هاي مردم و شيوه گذراندن اوقات فراغت و نوع سرگرمي هاي آنان فراهم آورد. مردم از هر قشر و گروه هر روز پس از دست كشيدن از كار روزانه، و در ايام و اوقات بيكاري در قهوه‏ خانه‏ ها جمع مي‏شدند و ساعتها به گفت وگو با هم و تبادل نظر درباره كارهاي اجتماعي و اقتصادي و سياسي مي‏پرداختند.
در مجالس شبانه قهوه‏خانه ‏ها، به خصوص شبهاي ماه رمضان كه آيينهاي سخنوري و مرثيه‏ سرايي و نقالي و شاهنامه‏ خواني و بازيهاي قهوه‏ خانه ‏اي در آن برگزار مي‏شد، معمولاً جمع زيادي از اهالي محل و مردم محله‏ هاي ديگر شركت مي‏كردند و در يك محفل انس و دوستي و فضاي فرهنگي و ادبي با هم ارتباط برقرار مي‏كردند.

قهوه‏ خانه كه تا چند دهه پيش كانون نشر و ترويج فرهنگ سنتي و دستاوردهاي ادبي و هنري گذشتگان ما بود و توانسته بود تا حدي يادمانهاي گذشته را در جامعه ايران و ميان عامه مردم زنده و پايدار نگه دارد كم‏ كم كاركرد خود را از دست داد و صرفاً به محلي براي نوشيدن چاي و خوردن صبحانه و ناهار، و رفع خستگي درآمد و در زمان حاضر با رونق فرهنگ غربي در ميان ايرانيان و با جايگزين شدن ساندويچ‏ فروشيها، كافي شاپها و...، قهوه‏ خانه ‏ها متروك شدند و ديگر هيچ اثري از آن قهوه‏خانه‏ ها در زندگي اجتماعي ايرانيان مشاهده نمي‏شود مگر در برخي روستاها كه هنوز بافت سنتي آنها دست نخورده باقي مانده است.

در سالهاي اخير برخي از افراد با ذوق در تهران و بعضي شهرهاي ديگر ايران اقدام به بازسازي قهوه‏ خانه‏ هايي با حفظ بافت سنتي آن كرده‏ اند، براي نمونه مي‏توان از قهوه‏خانه سنتي آذري نام برد كه بازسازي آن براساس طرحي بر پايه مدارك و اسناد تاريخي و اطلاعات شفاهي صاحبنظران و مطلعان تهيه شده است. در بازسازي و تركيب‏بندي فضاها و نماها و آرايه‏ ها كوشش شده تا عمدتاً از آجر و كاشي و سنگ و چوب و گچ و كاهگل استفاده شود تا بر اثر آميختگي اين نوع مصالح با هم در فضاها بافتي از معماري سنتي قهوه‏ خانه‏ هاي قديم در چشم بينندگان تجلي يابد.

فضاهاي ساختمان قهوه‏ خانه با مجموعه ‏اي از پرده و تابلوي نقاشي، شمايل حضرت اميرالمومنين علي (ع)، عكسهاي پهلوانان، اسباب و اشياي قديم و زينتي، اسباب و اشياي مذهبي و گل و گلدان آرايش شده است.

لباس كاركنان قهوه‏ خانه، از قهوه‏ چي و بساط‏ دار و جارچي گرفته تا چاي بده و ديزي‏ پز و استكان جمع ‏كن؛ لباسي است همشكل طرح لباسها از شكل لباسهاي رايج مردم و قهوه ‏چيان در اواخر دوره قاجار و اوايل دوره پهلوي برگرفته شده است.

anet آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
قدیمی 11-06-2011, 04:11 PM   #2
anet
(کاربر معمولی)
 
anet آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jun 2011
نوشته ها: 26
Adobe Illustrator Icon نقاشی قهوه خانه


نقاشی قهوه خانه

نقاشی قهوه خانه نوعی نقاشی روایی رنگ روغنی با مضمونهای رزمی، مذهبی و بزمی است که در دوران جنبش مشروطیت بر اساس سنتهای هنر مردمی و دینی و با اثرپذیری از نقاشی طبیعت گرایانه مرسوم آن زمان، به دست هنرمندانی مکتب ندیده پدیدار شد.

خاستگاه و زمینه ساز این هنر نقاشی، سنت کهن قصه خوانی و مرثیه سرائی و تعزیه خوانی در ایران بوده است و پیشینه اش به قرنها پبش از پدید آمدن قهوه خانه می رسد.

نقاشي قهوه خانه، بازتابي اصيل و صادق از هنر هنرمنداني عاشق، تنها و دلسوخته است. هنرمنداني مظلوم و محروم از تبار مردم ساده دل و آيينه صفت كوچه و بازار، آناني كه از پس قرنها سكوت، زير سقف تاريك قهوه خانه ها در خلوت عارفانه تكيه ها و حسينيه ها، در سر هر كوي و برزني، چشم در چشم مردم دوختند و در محفل پر انس و الفت آنان، بغض معصومانه شان را يكباره شكستند.



در ستايش راستي ها و مردانگي ها نقشها زدند و حكايت كژيها و پليديها كردند. رنگ سرخي نشاندند بر تن بوم و ديوار كه گويي لخته لخته خونهاي خشكيده مظلوميتهاي از ياد رفته بود و رنگ سبزي گزيدند به پاس ياد بهار سر سبز و پر طراوت روح و انديشه راستان و آزادگاني كه در جان و دل و خيال و باور مردم قرنهاي قرن، نسل به نسل، سينه به سينه، تا به روزگارشان به يادگار مانده بود و چه جاودانه و هميشه پايدار و ماندني.

هنرمنداني عاشق و صادق آمدند، با كوله باري از محنت و تنهايي و دلتنگي، با چشماني خيس و پر گريه به دشت سرخ كربلا رفتند، به ياري آزادگان، رو سوي شاهنامه نهادند، همه يلان و پهلوانان آزاده اين مرز و بوم را به ياري طلبيدند، همرزم رستم شدند، همراز سياوش مظلوم.

هنرمنداني دلسوخته و وارسته، در اين روزگار آستين بالا زدند تا كه ذوق و هنر بي ادعايشان پاسخي بر شور و شيدايي و بيداري مردم باشد و غيرتي در خلق هنري سراسر شيفتگي و خلوص، آن هم به جبران روزگاران دراز سكوت و بي اعتنايي ها و آن همه تحقيرها و ناديده انگاشتنهاي ذوق و اعتقاد و باور مردم، مردمي كه هميشه الهام دهنده اصلي باروري و استمرار هنر و فرهنگ اين ديار بوده اند.

نقاشي قهوه خانه پديده اي نوظهور در تاريخ نقاشي اين ديار بود كه همراه با حفظ تمامي ارزشهاي منطقي هنر مذهبي و سنتي ايران، به ضرورت نياز و خواست مردم و به پاس احترام به باورهاي مردم متولد شد. مردمي كه شمايل مقدس امامان بزرگوارشان، تصاوير حماسه هاي جانبازي و ايثار پيشوايان ديني شان را، نه به دليل آذين و نقش و نگاري، كه به دليل حرمت ايمانشان و برآوردن نذر و نيازشان مي خواستند. مردمي كه در راستاي گذر زمان، يلان و آزادگان شاهنامه حكيم توس را از خيال به نقش مي طلبيدند، تا مگر در همدلي و مونسي با راستان و پهلوانان شاهنامه، غرور ملي از كف رفته خويش را باز يابند و رستمي را طلب مي كردند تا مگر بيايد و داد از بيدادگران زمانه شان بگيرد.

در چنين روزگاري بود كه هنرمندان بي ادعا، مقابل ديوار قهوه خانه ها و در ايوان حسينيه ها و تكيه ها و بر سكوي گود زورخانه ها نشستند و گوش به سخن نقالان دادند و چشم در چشم مداحان دوختند، رنگها را ساييدند و كاسه هاي سفالي و شكسته شان را پر از رنگ كردند، هر چه را كه شنيدند و در دل داشتند بر تن ديوار و بوم نقش زدند، نقشي تنها به مدد خيالشان و خيالي به گستره و وسعت تمامي قصه ماندن و بودن خاكشان و استقامتي به بلنداي آرمانهاي تبار و اجدادشان.

خيالي كه چون در چهار ديواري بسته و بي نور قهوه خانه ها به نقش مي نشست، بي شمار دريچه هاي پر نور سرزمينهاي پرآفتاب رزمگاه هاي نبرد را بر روي همگان مي گشود، خيالي كه هنرمندان عاشق را به دشت كربلا مي برد، در نيم روز نبردي جاودانه و ابدي در چشم تاريخ، خيالي كه خون سرخ سياوش را چون بر زمين تفته و خشك بدگمانيها و تهمتها مي ريخت، دشتي از سبزه و گل مي آفريد.

اين همه حقيقت ذهن گرا و خيال پرداز نقاش ايراني، جستجوي معنوي او در پي دنيايي سواي دنياي مادي را بايد مديون تفكر و الهامي دانست كه در دوران ظهور و شكوفايي اسلام، سبب ساز نوعي وحدت و خلوت و عبادت هنرمندان اين سرزمين مي شود، تا جايي كه انگار پس از اين زمان، هنرمند نقاش، بيش از آنچه در انديشه آفرينش و كار و خلاقيت هنري باشد، دل به رياضت و اتصال در برابر خالق اين جهان مي سپارد، همان انگيزه و شور و حالي كه به عنوان مثال تذهيب كار مخلص را وا مي دارد تا به درازاي عمرش، تنها در تذهيب صفحه اي از كتاب خدا، پايداري ايمان و عشقش را نشان دهد.
اما تحول نقاشي ايراني به مفهوم و معيار امروزي اش، جدا از عرفان هنر تذهيب، سواي افسون و اعجاز نقشهاي پر رنگ و زيباي كاشيكاري و ساير هنرهاي بومي و سنتي، بدان هنگام شكل مي پذيرد كه با افسانه هاي ملي و بومي پيوند مي خورد. در اين پيوند مبارك، بي ترديد انديشه عالمانه حكيم توس، فردوسي بزرگوار، نقشي اساسي و كار ساز دارد. چه نقاشان با ذوق به مدد حكايات شاهنامه و با به تصوير درآوردن آنها، به سهم و توان خويش، بر حفظ و نگهداشت ميراث پر بار فرهنگ ايراني اداي دين مي كنند.

سواي استمرار و ادامه حيات هنر اسلامي و سنتي ايران به همت و عشق هنرمندان شيفته در اين زمان، تولد و تبلور هنر جمعي از نقاشان گمنام و بي ادعاي كوچه و بازار تحت نام و عنوان شمايل نگاران و پرده كشان، چه بسا كه بار ديگر به دليل ضرورت ايستادگي در برابر دسايس فرهنگي و هنري بيگانگان بايد رويدادي جدي و كارساز تلقي شود.

در اين حركت نوپاي هنري كه نخست، تاپ چنداني در برابر هنر پر زور ندارد، جمعي نقاش صاحب ذوق پا به پاي تعزيه داران و گويندگان ذكر مصيبت كربلا، پرده هايي نسبتا عريض و طويل را عرصه نمايش نقش و نشانه هاي حماسه كربلا مي سازند، ديگر بار ايمان و خيال و ذوق يكي مي شوند، هنر نقش و نقاشي هنرمندان مردمي، گرچه در برابر زرق و برق نقاشي نقاشباشي هاي درباري ايراني و فرنگي چندان رنگ و بويي ندارد، اما به دليل محتواي ارزشمند و پرتقدسش، آرام آرام جايگاهي معتبر در برابر هنر رسمي و تشريفاتي آن روزگار مي يابد.

با تولد جنبش مشروطيت، همگام با بيداري افكار عامه و رشد و تعالي انديشه هاي آزاديخواهانه، هنر مردمي به يكباره جاني تازه مي گيرد. مباني اصيل و سازوكار فرهنگ مذهبي و سنتي اين ديار با حمايت مردم بيدار دل، آبرو و اعتبار تازه مي يابد.

مردم به دنبال قهرمانان و آزادگان گمگشته خويش مي گردند، در پي بيان زبان دلشان، خيالها و آرزوهاي تحقير شده و از ياد رفته شان. همين است كه ترانه هاي سراسر لطف و زيباي عاميانه بر سر هر كوي و برزني بر لبها جاري مي شود. قصه ها و افسانه هاي كهن، رواجي دوباره مي يابند.

ادبيات و هنر تشريفاتي و غريبه به چشم و دلشان، در غوغاي اين همه شور و التهاب جا خالي مي كند. مداحان و نقالان، در حسينيه ها و تكيه ها و قهوه خانه هاي رو به رشد پايتخت و شهرهاي كوچك و بزرگ، سهمي والا در حفظ اين همه شور و شيدايي و بيداري دارند. هم آنان هستند كه همراه مردم، نقاشان و هنرمندان غريب و تنها و محروم خود را صدا مي كنند تا بيايند و نقش آزادگان و راستان را بر پهنه بوم و ديوارهاي سياه و دودگرفته قهوه خانه ها، بر سقف مه آلوده گرمابه ها، در فضاي پرتقدس حسينيه ها و تكيه ها و بر پرده هاي پاك پرده داران، آشكار و جاودانه سازند.

نقاشی قهوه خانه را ار لحاظ موضوع کلی آنها می توان به دو دسته تقسیم کرد: نقاشی های مذهبی و نقاشی های غیر مذهبی. نقاشی های مذهبی مجموعه ای از چهره های پیشوایان و بزرگان دین و مذهب و صحنه هایی از جنگ ها و نبردهای معروف پیامبر اسلام و حضرت امیر المؤمنین و وقایع کربلا را در بر می گیرد. نقاشی های غیر مذهبی مجموعه ای بزرگ از داستان های رزمی و بزمی ایرانی را شامل می شود که حاوی رخداد ها افسانه ای، حماسی، تارخی و چهره هایی از شاهان و قهرمانان شاهنامه و صحنه هایی از میدان های نبرد و عرصه های عشق ورزی و دلدادگی قهرمانان و بزم گاه های پادشاهان است.

حسین قوللر آقاسی، فرزند استاد علی رضا نقش انداز کاشی و پارچه و محمد مدبر از پیشکسوتان نقاشی قهوه خانه ای به شمار می آیند. پس از قوللر آقاسی و مدبر، شاگردانشان مانند فتح الله آقاسی، عباس بلوکی فر، حسن اسماعیل زاده و حسین همدانی راه استادانشان را ادامه دادند.

anet آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
قهوه خانه ها در ايران, معماری


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code هست فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
کد HTML غیر فعال است

انتخاب سریع یک انجمن

War Dreams    Super Perfect Body    Scary Nature    Lovers School    Winner Trick    Hi Psychology    Lose Addiction    Survival Acts    The East Travel    Near Future Tech    How Cook Food    Wonderful Search    Discommend

Book Forever    Electronic 1    Science Doors    The Perfect Offers    Trip Roads    Travel Trip Time    Best Games Of    Shop Instrument    Allowedly


All times are GMT. The time now is 12:55 PM.


کپی رایت © 1388 . کلیه حقوق برای وبگاه حرف روز محفوظ است